حالت و کیفیت شاهباز، بازی کودکان که یکی شاه و یکی وزیر و یکی میراخور ویکی مقصر بود، (یادداشت مؤلف)، بازی شاه و وزیر، چیره دستی و تسلط، (فرهنگ فارسی معین)
حالت و کیفیت شاهباز، بازی کودکان که یکی شاه و یکی وزیر و یکی میراخور ویکی مقصر بود، (یادداشت مؤلف)، بازی شاه و وزیر، چیره دستی و تسلط، (فرهنگ فارسی معین)
مشق و اعمال ورزشی و لشکری با نیزه. نوعی ورزش برای آموختن اعمال نیزه. (یادداشت مؤلف). عمل نیزه باز: چو بالای نیزه درازی گرفت در آن معرکه نیزه بازی گرفت. نظامی. در قلب نیزه بازی مژگان آن پری خونریز آن دو چشم نظربازم آرزوست. کمال خجندی (از آنندراج). ، کلاشی با فنون مخصوصه. عمل ستدن چیزی از مردمان به زرنگی. عمل نیزه باز. (از یادداشتهای مؤلف). رجوع به نیزه باز (معنی دوم) شود
مشق و اعمال ورزشی و لشکری با نیزه. نوعی ورزش برای آموختن اعمال نیزه. (یادداشت مؤلف). عمل نیزه باز: چو بالای نیزه درازی گرفت در آن معرکه نیزه بازی گرفت. نظامی. در قلب نیزه بازی مژگان آن پری خونریز آن دو چشم نظربازم آرزوست. کمال خجندی (از آنندراج). ، کلاشی با فنون مخصوصه. عمل ستدن چیزی از مردمان به زرنگی. عمل نیزه باز. (از یادداشتهای مؤلف). رجوع به نیزه باز (معنی دوم) شود
زن بدعمل. پسر بد. زن یا پسر مرتکب عمل نامشروع. کسی که معمولاًدارای عادتهای زشت و مضر و اعمال سوء باشد (قماربازیا شهوتران یا الکلی یا تریاکی یا نانجیب در مورد زنان و نظایر آن) ، در این صورت گویند فلان کس شیوه ای (یا اهل شیوه) است. گاه به جای شیوه به این معنی لغت فرقه نیز استعمال می شود. (فرهنگ لغات عامیانه) ، شیوه گر. معشوقی که به همه فنون عاشقی آگاه است و ناز و کرشمه بکار برد. (فرهنگ فارسی معین)
زن بدعمل. پسر بد. زن یا پسر مرتکب عمل نامشروع. کسی که معمولاًدارای عادتهای زشت و مضر و اعمال سوء باشد (قماربازیا شهوتران یا الکلی یا تریاکی یا نانجیب در مورد زنان و نظایر آن) ، در این صورت گویند فلان کس شیوه ای (یا اهل شیوه) است. گاه به جای شیوه به این معنی لغت فرقه نیز استعمال می شود. (فرهنگ لغات عامیانه) ، شیوه گر. معشوقی که به همه فنون عاشقی آگاه است و ناز و کرشمه بکار برد. (فرهنگ فارسی معین)
عمل و صفت شیشه باز. (یادداشت مؤلف). شعبده بازی با گوی و ساغر. (ناظم الاطباء). فنی است از رقاصی که رقاصان شیشه و صراحی پر از آب و گلاب بر سر گذارند و رقص بنیاد کنند و با وصف حرکات رقص شیشه از سر نمی افتد و اگر بیجا شود به حرکات اصول بر گردن و بازو بگیرند و نگاه دارند. (آنندراج) (غیاث) ، عملی مانند سینما. قسمی سینما در قدیم که اصل سینمای امروزین است. چیزی شبیه به سینمای امروز ولی فانوس خیال نیست چه فانوس خیال همین شهر فرنگ امروز است. این بازی جزو بازیهای ریدک خوش آرزو آمده و مراد قسمی سینما بوده که با شیشه و نورمی کرده اند و فانوس خیال نوعی از آن است و جام باز و جام بازی نیز همان است. (یادداشت مؤلف) : بر آن شیشه دلان از ترکتازی فلک را پیشه گشته شیشه بازی. نظامی. فغان زین چرخ کزنیرنگسازی گهی شیشه کند گه شیشه بازی. نظامی. برون آمد ز پرده سحرسازی شش اندازی بجای شیشه بازی. نظامی. شیشه بازی ّ سرشکم نگری از چپ و راست گر به این منظر بینش نفسی بنشینی. حافظ. شکسته بر سر هم از ره شوخی و بیباکی هزاران دل به مشق شیشه بازی شاهد نازش. شفیع اثر (از آنندراج). ، حقه بازی. (آنندراج)
عمل و صفت شیشه باز. (یادداشت مؤلف). شعبده بازی با گوی و ساغر. (ناظم الاطباء). فنی است از رقاصی که رقاصان شیشه و صراحی پر از آب و گلاب بر سر گذارند و رقص بنیاد کنند و با وصف حرکات رقص شیشه از سر نمی افتد و اگر بیجا شود به حرکات اصول بر گردن و بازو بگیرند و نگاه دارند. (آنندراج) (غیاث) ، عملی مانند سینما. قسمی سینما در قدیم که اصل سینمای امروزین است. چیزی شبیه به سینمای امروز ولی فانوس خیال نیست چه فانوس خیال همین شهر فرنگ امروز است. این بازی جزو بازیهای ریدک خوش آرزو آمده و مراد قسمی سینما بوده که با شیشه و نورمی کرده اند و فانوس خیال نوعی از آن است و جام باز و جام بازی نیز همان است. (یادداشت مؤلف) : بر آن شیشه دلان از ترکتازی فلک را پیشه گشته شیشه بازی. نظامی. فغان زین چرخ کزنیرنگسازی گهی شیشه کند گه شیشه بازی. نظامی. برون آمد ز پرده سحرسازی شش اندازی بجای شیشه بازی. نظامی. شیشه بازی ّ سرشکم نگری از چپ و راست گر به این منظر بینش نفسی بنشینی. حافظ. شکسته بر سر هم از ره شوخی و بیباکی هزاران دل به مشق شیشه بازی شاهد نازش. شفیع اثر (از آنندراج). ، حقه بازی. (آنندراج)
معشوق و یا معشوقۀ با ناز و کرشمه. که دانا باشد به همه فن های عشقی و بکار برد آنها را. (ناظم الاطباء) ، مکار. حیله گر. نیرنگساز. محیل. خادع. بامبول باز. (یادداشت مؤلف) ، عاشق و شیدایی. (آنندراج)
معشوق و یا معشوقۀ با ناز و کرشمه. که دانا باشد به همه فن های عشقی و بکار برد آنها را. (ناظم الاطباء) ، مکار. حیله گر. نیرنگساز. محیل. خادع. بامبول باز. (یادداشت مؤلف) ، عاشق و شیدایی. (آنندراج)
گونه ای نمایش سنتی که معمولاً در آن شخصی دارای غلامی سیاه پوست و گیج و گول است که دست به کارهای خنده داری می زند، عملیات از پیش طراحی شده برای فریب دیگری
گونه ای نمایش سنتی که معمولاً در آن شخصی دارای غلامی سیاه پوست و گیج و گول است که دست به کارهای خنده داری می زند، عملیات از پیش طراحی شده برای فریب دیگری